کابوس تکراری
من لوکاس هستم و 17سالمه میخوام راجب
یه کابوس تکراری هر شب براتون بگم.
من وقتی 16سالم بود یه بار یه خواب عجیب دیدم.
خوب دیدم که توی یه جای تاریک دارم همش میدوم و داد میزنم ''کمککک''
و بعدش بایه دختر به نام اما اشنا میشم و باهم تو اون مکان تاریک دنبال راه خروج میگردیم .
این خواب تا یه هفته ادامه پیدا میکرد همش همون صحنه ها همون اتفاقا که بعدش دیگه تصمیم گرفتم به خونوادم بگم
اونا باور نکردن و بعد مدتی من انقدر راجب اون خواب براشون گفتم که منو پیش یه دعا نویس بردن اون گفت هیچ مشکلی ندارم و حتما خرافاته
ولی دقیقا همون شبخوابم یه تغییر کوچیک و وحشتناک کرد.
وقتی با اون دختره لونا دنبال راه خروج میگشتم اون روبه من میکنه و در حالی که چشماش کلا سیاهه و از دهنش خون میاد بهم میگه نباید به مامان بابات میگفتی باهم راه خروج رو پیدا میکردیم.
من بهش نگاه میکردم و بهم گفت ساعت چنده؟
گفتم نمیدونم ولی تو از کجا میدونی که من به مامان بابام راجب این مووع گفتم؟
اما گف این یه خواب نیست واقعیته
خب ادامشو تو نظرات میخونم ببینم چیکار میکنید دارکیا💀🖤